موفرفری

من ی فروردینی ام

موفرفری

من ی فروردینی ام

شغل شریف!غیبت کردن

يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۱ ق.ظ

ادما تا چه حد میتونن کوته فکر باشن....تو فامیل ما شش تا خواهر هستن که تا سرحد مرگ پشت ملت و بخصوص فامیل غیبت میکنن....وقتی میگم سرحد مرگ یعنی تا اونجایی که وقتی حرف کم بیارن پشت سره مردم داستان سرایی میکنن... ووولی از اونجایی که خدا جای حق نشسته یکی ی بچه ی معلول انداخته تو دامنشون و دوتاشون هم بعد بیست سال زندگی و بعد کلی دوا درمون هنوز بچه دار نشدن....یکی از این خواهرا ی کوچه بالاتر از کوچه ی ما زندگی میکنه و همیشه ی خدا چادر گل گلیش تو سرشه از این خونه به اون خونه دنبال خبر دست اول....یادمه سال چهارم دبیرستان سرویس شخصی گرفتم که البته تنها نبودم سه تا از دوستامم بودن راننده بابای یکی از دوستام بود ماشین سمند بود و کاملا دودی ...متاسفانه مسیر جوری بود که اگه میخواست منو برسونه باید از جلو در خونه این خانم رد میشد...ی روز عصر که میخواست منو پیاده کنه من شیشه دره عقبو دادو بودم پایین از جلو دره خونه این خانم رد شدیم این خانم نشسته بود دمه در .. خداشاهده تا من برسم دمه خونه این خانم نمیدونم با چه سرعتی خودشو رسوند به کوچه ی ما من پیاده شدم دیدم دوتا چشم با ی چادر پشت دیوار منو زیره نظر گرفته همونجا ی سر به علامت تاسف تکون دادم فرداش شنیدم تو محله پخش کرده موفرفری با دوست پسرش روئیت شده.....دیگه کاری به اتفاقایی که بعدش افتاد ندارم...ولی دیشب دختر همین خانم و دوستشو از خونه ی پسرا دانشجو جمع کردن اوردن خونه..  ددلم خنک شد نشد نمیدونم فقط میخوام بگم دمه خدا گرم که کارشونو بی جواب نمیزاره....ولی بدبختی اینه که درسم نمیگیرن و همچنان به شغل شریف!غیبت کردن ادامه میدن.  

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۱۳
باران بهاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی